زهره اخوان مقدم
چکیده
حیات امام جواد(ع) بهسبب پدیدههایی، از دیگر امامان ممتاز است؛ زیرا در عصر پدر و جد بزرگوارش، عقایدی در بین شیعیان ایجاد شد که عدهای را از حق منحرف کرد و آنان را به باطل کشاند و موجب نپذیرفتن امامت ایشان گردید و شبهاتی را در این زمینه بهوجود آورد. مقالة حاضر به شیوة توصیفیـ تحلیلی، ضمن برشمردن شبهات واردشده در این امر، به رفتار ...
بیشتر
حیات امام جواد(ع) بهسبب پدیدههایی، از دیگر امامان ممتاز است؛ زیرا در عصر پدر و جد بزرگوارش، عقایدی در بین شیعیان ایجاد شد که عدهای را از حق منحرف کرد و آنان را به باطل کشاند و موجب نپذیرفتن امامت ایشان گردید و شبهاتی را در این زمینه بهوجود آورد. مقالة حاضر به شیوة توصیفیـ تحلیلی، ضمن برشمردن شبهات واردشده در این امر، به رفتار امام رضا(ع) و گونهشناسی مقابلة ایشان در برخورد با شبهات میپردازد. تحقیقات نشان داد که سه جریانِ تفکرِ «وقف» از زمان امام هفتم، به معنای «پایان یافتن امامت در ولایت امام کاظم(ع)» از یک سو، «ایجاد شبهه برای عقیم بودن امام رضا(ع)» از سوی دیگر، و نیز «هفتسالگی امام جواد(ع) در هنگام شهادت پدر»، بهشدت موجب تردید در بین شیعیان شد و این امر، زمینهسازی لازم را بهوسیلة امام هشتم میطلبید. امام رضا(ع) با گونههایی همچون بشارت دربارة ولادت امام جواد(ع)، معرفی و نص بر امامت جوادالائمه(ع) به عنوان امام بعدی، رضایت به انجام «قیافهشناسی»، ارجاع شیعیان به امام جواد(ع) در پاسخ به سؤالات، ردّ شبهات واقفیه با دلایل قرآنی و عقلی و نمونههای دیگر، در پی پاسخگویی به شبهات برآمدند.
محسن حبیبی؛ فاطمه عباس زاده
چکیده
غزّالی وجود امام را به ادلة شرعی و اجماع امت، ضروری و برای قوام دین و دنیا مفید میداند؛ اما عصمت را برای امام شرط نمیداند. او معتقد است تنها در امور کشورداری وتجهیز سپاه و... به امام نیاز است؛ و از آنجا که برای انجام این قبیل کارها به علم الهی و لدنّی نیازی نیست، از اینرو، به عصمت نیازی نیست. او مانند دیگر پیروان اهل سنّت، تعیین امام ...
بیشتر
غزّالی وجود امام را به ادلة شرعی و اجماع امت، ضروری و برای قوام دین و دنیا مفید میداند؛ اما عصمت را برای امام شرط نمیداند. او معتقد است تنها در امور کشورداری وتجهیز سپاه و... به امام نیاز است؛ و از آنجا که برای انجام این قبیل کارها به علم الهی و لدنّی نیازی نیست، از اینرو، به عصمت نیازی نیست. او مانند دیگر پیروان اهل سنّت، تعیین امام را به انتخاب مردم میداند و هرگونه ادعای نصی از سوی شیعه را بیربط به مسئلة امامت و غیرمتواتر معرفی میکند. از نظر او اگر این اخبار، متواتر بودند، هرگز در آنها شک نمیشد، در حالیکه در مورد این اخبار شک وجود دارد. بنابراین احادیثی چون حدیث غدیر و منزلت صرفاً بیانگر احترام و دوستی میان پیامبر(ص) و علی(ع) است و دلیلی بر امامت علی(ع) محسوب نمیشود.خواجه نصیرالدین طوسی در برابر این دیدگاه موضع گرفته ووجود امام را نه به ادلة شرعی، بلکه به دلیل عقلی و با استناد به «قاعدة لطف» بر خداوند واجب میداند. وی همچنین با ارائة ادلة عقلی متعدد، عصمت را نیز برای امام ضروری میداند و عقیده دارد که درصورت معصوم نبودن امام، تسلسل لازم آمده و دیگر نمیتوان به تکالیف شرع اطمینان کرد. درضمن، در صورت انجام افعال قبیح از وی، نهی او از آن عمل، واجب میشود و در این صورت، غرض از نصب امام نقض شده،مقام امام از سایر مردم پایینتر میآید؛ در حالیکه امام باید افضل از همه باشد. خواجه، پس از اثبات عصمت برای امام، میگوید عصمت خصیصة ناآشکاری است که کسی جز پروردگار به آن علم ندارد. لذا نصب امام باید از سوی خدا و رسولش صورت گیرد و این یعنی نص؛ و همچنین با توجه به شیوة رسول خدا(ص) بعید است که ایشان در خصوص چنین امر خطیری سکوت کرده باشد. در مجموع، ادلّة خواجه نسبت به دلایل ادعایی غزّالی از وجاهت و قوت بهتری برخوردار است.