محمد اسماعیل عبداللهی؛ ابوالفضل تاجیک؛ احسان احمدی خاوه
چکیده
در طول تاریخ اسلام، اتهام شیعی گری به برخی از صوفیان و اتهام صوفیگری به برخی شیعیان سبب شده است تا نسبت این دو جریان فکری تاریخ اسلام کانون توجه محققان قرار گیرد. مسئله اساسی موردبحث این مقاله این است که چه نحوه ارتباطی بین تشیع و تصوف و غلو برقرار است و بسترهای زمینهساز اثرگذاری هر یک بر دیگری چه بوده است؟ فرضیه اولیه تحقیق عبارت ...
بیشتر
در طول تاریخ اسلام، اتهام شیعی گری به برخی از صوفیان و اتهام صوفیگری به برخی شیعیان سبب شده است تا نسبت این دو جریان فکری تاریخ اسلام کانون توجه محققان قرار گیرد. مسئله اساسی موردبحث این مقاله این است که چه نحوه ارتباطی بین تشیع و تصوف و غلو برقرار است و بسترهای زمینهساز اثرگذاری هر یک بر دیگری چه بوده است؟ فرضیه اولیه تحقیق عبارت است از اینکه: باوجود تفاوتهایی که هر دو جریان تصوف و تشیع در برخی مبانی معرفتشناسی دارند، اما بحث ولایت، حلقه وصل این دو جریان در طول تاریخ اسلام بوده است. بروز پدیده تاریخی غالیگری بهموازات تشیع در تاریخ اسلام و استمرار حیات غالیان در بین برخی از فرقههای شیعه در قالب تصوف، ازجمله نکات مهم تاریخی است. این مقاله درصدد است با روش توصیفی – تحلیلی، پیوندهای تاریخی تشیع و تصوف را بررسی کرده و به نقش غلات و نسبت آنها با تصوف و تشیع اشاره نماید تا از این رهگذر بتواند زمینه جدیدی برای امتداد پژوهشهایی در این حوزه را به ارمغان بیاورد.
سید جابر موسوی راد
چکیده
پل تیلیخ خداوند را نه یک وجود، بلکه خود وجود و اساس وجود میداند و بر اساس این فرض که خداوند کاملا متعالی و فراتر از بشر است، امکان هرگونه سخن گفتن حقیقی از خداوند را منتفی میداند؛ وی صفات و اسمائی را که به خداوند نسبت داده میشود، صرفاً نمادهایی میداند که اشارهی حقیقی به خداوند نداشته و تنها راههایی برای مواجهه با امر قدسی هستند. ...
بیشتر
پل تیلیخ خداوند را نه یک وجود، بلکه خود وجود و اساس وجود میداند و بر اساس این فرض که خداوند کاملا متعالی و فراتر از بشر است، امکان هرگونه سخن گفتن حقیقی از خداوند را منتفی میداند؛ وی صفات و اسمائی را که به خداوند نسبت داده میشود، صرفاً نمادهایی میداند که اشارهی حقیقی به خداوند نداشته و تنها راههایی برای مواجهه با امر قدسی هستند. در سنت عرفان اسلامی نیز عارفانی چون امام خمینی دیدگاهی خاص پیرامون کیفیت سخن گفتن از خداوند دارند که باید به صورت مستقل در ضمن زبان دین بررسی شود؛ این دیدگاه از جهاتی به دیدگاه پل تیلیخ شباهت داشته و از جهاتی هم با آن متمایز است؛ امام خمینی معتقد است مرحلهی غیب الغیوب ذات الهی، کاملا متعالی و فراتر از بشر است و بشر در این مرحله، هیچ صفتی را نمیتواند به خداوند نسبت دهد؛ در عین حال، تنزّه الهی مانع این نمیشود که انسان بتواند در مقام واحدی، راجع به خداوند سخن گفته و تمام صفات و اسماء کمالی را به خداوند نسبت دهد. این مقاله با هدف مقایسهی بین دیدگاه پل تیلیخ و نظریهی عرفانی امام خمینی پیرامون زبان دین، ضمن استفاده از روش تحلیلی و تطبیقی، وجوه اشتراک و تفاوت این دو نظریه را بررسی کرده و نهایتاً برتریها و مزایای دیدگاه عرفانی امام خمینی نسبت به دیدگاه پل تیلیخ را نشان میدهد.