نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.
چکیده
پل تیلیخ خداوند را نه یک وجود، بلکه خود وجود و اساس وجود میداند و بر اساس این فرض که خداوند کاملا متعالی و فراتر از بشر است، امکان هرگونه سخن گفتن حقیقی از خداوند را منتفی میداند؛ وی صفات و اسمائی را که به خداوند نسبت داده میشود، صرفاً نمادهایی میداند که اشارهی حقیقی به خداوند نداشته و تنها راههایی برای مواجهه با امر قدسی هستند. در سنت عرفان اسلامی نیز عارفانی چون امام خمینی دیدگاهی خاص پیرامون کیفیت سخن گفتن از خداوند دارند که باید به صورت مستقل در ضمن زبان دین بررسی شود؛ این دیدگاه از جهاتی به دیدگاه پل تیلیخ شباهت داشته و از جهاتی هم با آن متمایز است؛ امام خمینی معتقد است مرحلهی غیب الغیوب ذات الهی، کاملا متعالی و فراتر از بشر است و بشر در این مرحله، هیچ صفتی را نمیتواند به خداوند نسبت دهد؛ در عین حال، تنزّه الهی مانع این نمیشود که انسان بتواند در مقام واحدی، راجع به خداوند سخن گفته و تمام صفات و اسماء کمالی را به خداوند نسبت دهد. این مقاله با هدف مقایسهی بین دیدگاه پل تیلیخ و نظریهی عرفانی امام خمینی پیرامون زبان دین، ضمن استفاده از روش تحلیلی و تطبیقی، وجوه اشتراک و تفاوت این دو نظریه را بررسی کرده و نهایتاً برتریها و مزایای دیدگاه عرفانی امام خمینی نسبت به دیدگاه پل تیلیخ را نشان میدهد.
کلیدواژهها