سعید انواری؛ سنا فیروزه
چکیده
مسئله: متکلمین و فلاسفه، اکثرا زنان و مردان را در عقل نظری یکسان دانسته و در عقل عملی متفاوت به شمار آوردهاند. این دیدگاه با مبنای روحانیة الحدوث بودن نفس سازگار است که تفاوت زن و مرد را بر اثر جایگاه اجتماعی ایشان و در حوزۀ عقل عملی دانسته است. اما از آنجا زن و مرد از لحاظ ویژگیهای جسمانی متفاوت هستند، بر اساس نظریۀ جسمانیة الحدوث ...
بیشتر
مسئله: متکلمین و فلاسفه، اکثرا زنان و مردان را در عقل نظری یکسان دانسته و در عقل عملی متفاوت به شمار آوردهاند. این دیدگاه با مبنای روحانیة الحدوث بودن نفس سازگار است که تفاوت زن و مرد را بر اثر جایگاه اجتماعی ایشان و در حوزۀ عقل عملی دانسته است. اما از آنجا زن و مرد از لحاظ ویژگیهای جسمانی متفاوت هستند، بر اساس نظریۀ جسمانیة الحدوث بودن نفس، لازم است تا نفس ایشان در عقل نظری نیز با یکدیگر اختلاف داشته باشد. هدف: این پژوهش نشان میدهد که لازمة پذیرش نظریۀ جسمانیة الحدوث بودن نفس، تاثیر جنس زنان و مردان بر جنسیت ایشان است. روش: در این مقاله با استفاده از شیوۀ گردآوری اطلاعات، مبانی و نتایج نظریات خواجه نصیر الدین طوسی به عنوان یکی از متکلمان که به روحانیة الحدوث بودن نفس قائل است با ملاصدرا که قائل به جسمانیة الحدوث بودن نفس است مورد مقایسه قرار گرفته است. یافتهها: بر این اساس نشان داده شده است که بر اساس دیدگاه جسمانیة الحدوث بودن نفس، زنان و مردان به دلیل تفاوت در جنس، دارای تفاوت ادراکی (عقل نظری) هستند که باعث پیدایش تفاوت در جنسیت (عقل عملی) ایشان میشود. نتیجه: لذا تفاوت زنان و مردان تنها ناشی از وظایف اجتماعی متفاوت و اموری عرضی در حوزۀ عقل عملی نیست.
حسین رضایی
چکیده
از مباحث مهم امامت، علم و گسترۀ دانشی امام معصوم است. پژوهشحاضر، درصدد نقد و پاسخ به شبهاتی که به عنوان همرتبگی علم امامان با علم الهی در کتاب قفاری طرح شده میباشد. وی تلاش کرده با دستیابی به برخی از ادلّه و شواهد مکتوب روایی، استمرار نزول وحی بر امامان دوازدهگانه بنابراعتقاد امامیه پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله را ...
بیشتر
از مباحث مهم امامت، علم و گسترۀ دانشی امام معصوم است. پژوهشحاضر، درصدد نقد و پاسخ به شبهاتی که به عنوان همرتبگی علم امامان با علم الهی در کتاب قفاری طرح شده میباشد. وی تلاش کرده با دستیابی به برخی از ادلّه و شواهد مکتوب روایی، استمرار نزول وحی بر امامان دوازدهگانه بنابراعتقاد امامیه پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله را اثبات کرده و در نهایت به این نتیجه برسد که علوم و شریعتشیعیان متفاوت با آن چیزی که در اصل شریعت نبوی بوده، است و به زعم خود خواسته با این روش موضوعه، همترازی علم امامان (علیهمالسلام) را به مثابه علم الهی و متصل به علم ذاتی انگارد. او معتقد است تمام این معلومات به واسطه وسایلی که امامیه نام آن را «علم حادث و علم مستودع» گذاردهبرای امام ایجاد میگردد و تحقق آن علوم هم موقوف به خواست ائمه است. پس در نتیجه وحی برای ائمه تنها به خواست خداوند نبوده بلکه تابع خواست امام نیز است. اما شیعه معتقد است باتوجه به اینکه امامت مانند نبوت منصبی الهی است سایرویژگیها و شوون امام از جمله علم، عصمت و... نیز باید از جانب الهی تفویض گردد. بنابراین بدلیل رسالت طولانیتر از عمرشریف رسول خدا، نبود زمان کافی و زمینۀ مناسب، نبود انگیزه و یا مصلحت برای بیان تمام احکام، وقوع حوادث و اتفاقات جدید هر عصر، لزوم علم الهی امام ثابتمیشود. این تحقیق، با روش اسنادی همراه با توصیف و تحلیل داده ها در مصادر متقدمشیعی و اهل سنّت، باهدف شبهه زداییازاتهامقفاریدرمسئلهعلمامامان(علیهمالسلام) انجام گرفته است.
محمدصادق کاملان؛ سعید ضیائیفر؛ امیر حسین صفاحسینی
چکیده
مساله این نوشتار، معناشناسی و بحث از هستی شناسی معناست. درواقع در این مقاله به دو رویکرد هستی شناسانه در معنا پرداخته می شود. رویکرد وجودی و رویکرد عدمی. معنا شناسی نقش تعیین کننده ای در روند تفسیر متن وکشف معنا دارد. در این مقاله سعی شده به روش استدلالی و فلسفی ، دیدگاه دو گروه از متخصصان دانشهای زبانی بررسی گردد. استدلالها و نظراتی ...
بیشتر
مساله این نوشتار، معناشناسی و بحث از هستی شناسی معناست. درواقع در این مقاله به دو رویکرد هستی شناسانه در معنا پرداخته می شود. رویکرد وجودی و رویکرد عدمی. معنا شناسی نقش تعیین کننده ای در روند تفسیر متن وکشف معنا دارد. در این مقاله سعی شده به روش استدلالی و فلسفی ، دیدگاه دو گروه از متخصصان دانشهای زبانی بررسی گردد. استدلالها و نظراتی که از سوی چند گروه از متخصصان (از یک سو فیلسوفان زبان و از سوی دیگر عالمان اصولی) بیان گردیده، مورد نقد وبررسی قرار میگیرد. وجه افتراق و اشتراک آنان بیان می گردد. هدف از این مقاله هستی شناسی ماهیت معنا به عنوان اساسترین و بنیادیترین پیش فرض فلسفی که پایه و اساس سایر مباحث زبانی است مورد بررسی و تبیین قرار گیرد. در پایان نگارندگان با استمداد از دیدگاه علامه غروی اصفهانی و تکمیل نواقص آن نظریه و همچنین پیوند آن با آراء فیلسوفان مسلمان درباب نفس الامر، دیدگاه نهائی خود را ارائه میدهند.