عبدالمطلب عبدالله
چکیده
یتردید عقل در ایجاد و توسعه معرفت و بتبع آن در معرفت دینی نقش اساسی دارد. شکل گیری فهم از دین و شریعت نیز به عقل بشری مرتبط است و نوعی همبستگی میان دین و عقل برقرار است. اما اندیشمندان در چگونگی، حدود و ارتباط آن با معرفت وحیانی اختلاف نظر دارند. در این تحقیق، دیدگاه محمد عابد الجابری که از جمله جریانات فکری نوین معاصر است با دیدگاه ...
بیشتر
یتردید عقل در ایجاد و توسعه معرفت و بتبع آن در معرفت دینی نقش اساسی دارد. شکل گیری فهم از دین و شریعت نیز به عقل بشری مرتبط است و نوعی همبستگی میان دین و عقل برقرار است. اما اندیشمندان در چگونگی، حدود و ارتباط آن با معرفت وحیانی اختلاف نظر دارند. در این تحقیق، دیدگاه محمد عابد الجابری که از جمله جریانات فکری نوین معاصر است با دیدگاه علّامه طباطبائی به صورت تطبیقی در این زمینهها مدنظر بوده تا ظرفیتهای هر کدام برای پاسخگویی به مسائل اجتماعی و سیاسی در حوزه دین سنجیده شود. بر این اساس، موضوع پژوهش این چنین سامان یافت؛ «بررسی تطبیقی مبانی عقلانیت از نگاه علّامه طباطبائی و محمد الجابری». روش توصیفی-تحلیلی در آثار هر دو اندیشمند پیشرفته و شاخصههای مؤثر در عقلانیت هر کدام را احصاء نموده. یافتههای تحقیق نشان داد که مبانی عقلانیت عبارتند از: در اندیشه الجابری، فرهنگ، جامعه، تاریخ در تکون عقل اصالت داشته و منحصر در آنهاست ولی در نگاه علّامه طباطبائی، دین، وحی و فطرت توحیدی اصالت داشته و نقش فرهنگ، جامعه و تاریخ در تکون عقل در چارچوب دستگاه آفرینش و تحت هدایت الهی نقش ایفا مینمایند.
جعفر مقصودی؛ حسام الدین خلعتبری لیماکی؛ علی رجب زاده آلمالو؛ عبدالمطلب عبدالله
چکیده
اعتقاد به امامت دوازده معصوم (علیهم السلام) در عقیدهی صوفی گنابادی، مسئلهای قطعی و یقینی است. آنها امامت را زمام دین و نظام مسلمین و اصل اساس اسلام میدانند. اما آنچه در منظر این فرقه بیشترین نمود را دارد إغراق بیش از حدی است که در خصوص مقام قطب و شیخ فرقه میشود. آنها با بیان مواردی همچون زبان لاهوتی فهم کردن، اشاره غیبی شدن، ...
بیشتر
اعتقاد به امامت دوازده معصوم (علیهم السلام) در عقیدهی صوفی گنابادی، مسئلهای قطعی و یقینی است. آنها امامت را زمام دین و نظام مسلمین و اصل اساس اسلام میدانند. اما آنچه در منظر این فرقه بیشترین نمود را دارد إغراق بیش از حدی است که در خصوص مقام قطب و شیخ فرقه میشود. آنها با بیان مواردی همچون زبان لاهوتی فهم کردن، اشاره غیبی شدن، مأموریت الهی در تعیین جانشین داشتن، تخلف از فرمان قطب را استکبار از حق دانستن و مواردی از این قبیل، قطب فرقه را هم ردیف و هم شأن با امام معصوم قرار میدهند. به گونهای که بدون وجود قطب یا شیخ فرقه، حجت الهی بر بندگان تمام نشده و هدایت واقعی محقق نمیشود. در حالی که اینگونه تعابیر و عبارات، از شئونات وابسته به امام معصوم است و به کارگیری این تعابیر دربارهی أقطاب فرقه که افراد عادی و غیر معصوم هستند، نشانه انحراف از مبانی اعتقادی شیعه امامیه است. ارتباط با عالم غیب پدیدهای است که پذیرش آن جز با دلیل قطعی و یقینی پسندیده نمیباشد و صرف ادعای بدون مدرک نیز قابلیت پذیرش ندارد.مقاله مورد نظر با عنایت به مبانی کلامی شیعه امامیه به نقد و تحلیل دیدگاه صوفی گنابادی در این مسئله میپردازد. و روش به کار رفته در آن روش توصیفی-تحلیلی است.